زيباترين سخني كه شنيدم دوست داشتنت بود
زيباترين حسي كه داشتم حس آرامش بود
زيباترين كسي را كه ديدم تو بودي
زيباترين دلي را كه ديدم دل زيباي تو بود
زيباترين لبخندي را كه ديدم لبخند زيباي تو بود
زيباترين آغوشي را كه ديدم آغوش آرام و گرم تو بود
زيباترين عشقي را كه ديدم عشق به تو بود
من همه اينها را حس كردم چنان كه نديدمت
پس چه را مي خواهي بداني؟؟؟
من به تو عشق مي ورزم بي آنكه تصويري از تو ديده باشم
بي آنكه لبخندت را ببينم
بي آنكه آغوشت را احساس كنم
اعتراف كردم دوستت ارم
اما ديگر چه مانده كه نگفتم؟؟؟
تو بگو تا من اعتراف كنم
تو بگو تا بدانم
با تمام تفاوتها دوستت دارم
نمي دانم خدا مرا به كدام سو ميبرد
فقط ميدانم
دلم مرا دارد به سوي تو مي كشاند
و بس...
نظرات شما عزیزان: