پنجره...
ما چون دو دريچه روبروي هم
آگاه ز هر بگو مگوي هم
هر روز سوال و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آينده
اكنون دل من شكسته و خسته است
زيرا يكي از دريچه ها بسته است
نه مهر فسون نه ماه جادوكرد
نفرين به سفر كه هر چه كرد او كرد
نظرات شما عزیزان:
shirin
ساعت21:45---8 آبان 1392
من عاشق این متنم بانو کوچولو<img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(8).gif" width="18" height="18">